الگوهای واژهسازی از اسم
از اسم میتوان ۸۹ واژه به دست آورد:
پیشوند
- با— باهنر، باسواد، باادب
- با—ی باسوادی
- باز— بازدم
- بد— بدبخت
- بد—ی بدبختی
- بی— بیسواد، بیادب، بیچاره
- بی—ی بیسوادی، بیادبی، بیچارگی
- پاد— پادزهر، پادتن
- خود— خودکار
- خوش— خوشبخت، خوشخط
- خوش—ی خوشبختی، خوشخطی
- نا— ناامید
- نا—ی ناامیدی
- هم— همخانه، همدین، همرنگ، همگون، همدین، همسایه، همکار، همدرد، همدست، همزبان، همراه
- هم—ی همدینی، همرنگی، همگونی، همدینی، همسایگی، همکارi، همدردی، همدستی، همراهی
- هم—ی کردن همکاری کردن، همدردی کردن، همدستی کردن، همفکری کردن
- ناهم—ی ناهمگونی
- وا— وارو
- واژ— واژگون
پسوند
- —ا کارا
- —ایی کارایی
- —ار دستار، زنگار
- —آسا برقآسا، غولآسا، معجزهآسا
- —ال چنگال، دنبال، گودال
- —اله تفاله، دنباله
- —ان بهاران
- —اندن رقصاندن
- —انه صبحانه، شکرانه، مردانه، زنانه، بچگانه، عاشقانه، داوطلبانه، جانانه، سالانه، ماهانه
- —انگی مردانگی
- —انی مژدگانی
- —بان باغبان، دربان، بادبان، شهربان
- —بانی باغبانی، شهربانی
- —چه/ژه دریاچه، مخچه، تاریخچه، میخچه، گویچه، بازیچه، دریچه، نایژه
- —چی پستچی، قهوهچی، تماشاچی، شکارچی
- —دار آبدار
- —داری آبداری
- —دان نمکدان، گلدان، زهدان
- —دانی مرغدانی
- —دیس تاقدیس، ناودیس، شبدیز
- —ر انگشتر
- —زار گلزار، کشتزار، شالیزار، نمکزار، کارزار
- —ژک نایژک
- —سا پریسا، مهسا
- —سار کوهسار، چشمهسار، رخسار، شرمسار
- —ساری شرمساری
- —سان گربهسان
- —ستان گلستان، هنرستان
- —فام سرخفام، گلفام، لالهفام
- —ک اتاقک، شهرک، شاخک، تخمک، عروسک، برفک، پولک، نمک، تیرک، پستانک، مژک، پشمک، بالک، چشمک
- —کده بتکده، دهکده، میکده
- —کی آبکی، طفلکی، حیوانکی، پولکی، جگرکی، دروغکی، زورکی
- —گار روزگار، یادگار
- —گاری یادگاری
- —گان مهرگان، گروگان، دهگان، ناوگان، بازارگان ← بازرگان
- —گاه پاسگاه، دستگاه، جایگاه، صبحگاه، شامگاه، کارگاه
- —گاهی صبحگاهی، شامگاهی
- —گر آهنگر، دادگر، شناگر، اشغالگر
- —گری آهنگری، شناگری، منشیگری، کنسولگری، اشغالگری
- —گون آبگون، گلگون، زرگون، گندمگون، نیلگون
- —گین شرمگین، غمگین، خشمگین، زهراگین، عطراگین
- —لاخ سنگلاخ
- —لان دنبلان
- —مان یادمان
- —مند کارمند، هنرمند، ثروتمند، زورمند، خردمند، بهرهمند، سودمند، ارجمند، تنومند، نیرومند، دردمند، شکوهمند
- —مندی هنرمندی، ثروتمندی، زورمندی، خردمندی، بهرهمندی، سودمندی، ارجمندی، تنومندی
- —مندانه هنرمندانه، خردمندانه
- —ناک نمناک، غمناک، دردناک، خطرناک
- —ناکی نمناکی، دردناکی
- —نده شرمنده
- —ندگی شرمندگی
- —ه زمانه، زبانه، پایه، گامه، ریشه، گوشه، لبه، دامنه، بهاره، روزه، پوسته
- —وا نانوا
- —وایی نانوایی
- —واده خانواده
- —وادگی خانوادگی
- —وار امیدوار، سوگوار، سزاوار، راهوار، خانهوار
- —واری امیدواری، سوگواری، سزاواری، راهواری
- —واره جشنواره، ماهواره، غزلواره، گوشواره، گاهواره، یادواره
- —وانه پشتوانه
- —ور هنرور، پیشهور، نامور، سخنور، بارور، سرور، حملهور، شناور، جانور، جنگاور، دلاور، تناور
- —وند شهروند، خویشاوند، فولادوند
- —ی زمینی، خانگی، هوایی
- —یانه ماهیانه، سالیانه
- —یار دادیار، هوشیار، بختیار، شهریار، آبیار
- —یدن رقصیدن، طلبیدن، جنگیدن
- —یر دلیر
- —یزه برگیزه
- —ین آهنین، رنگین، پشمین، پایین، خونین، دروغین، آتشین، سیمین، چرکین
- —ینه روزینه، رنگینه، نقشینه، گنجینه، رمزینه