دستورنویسی به زبان فارسی دشواریهای ویژهی خود را دارد. از سویی، اصطلاحهای سنتی پاسخگوی نیازمندیهای زبانشناسی نوین نیست و از سوی دیگر، نمیتوان به یکباره، دگرگونی گستردهای را پیاده و خواننده را گریزان کرد. برای نمونه، برابر رایج برای preposition اصطلاح «حرف اضافه» است اما در زبانشناسی، adposition و postposition و circumposition نیز داریم. در زبان فارسی، «از» preposition، «را» postposition و «مر ... را» circumposition است؛ به همهی این گونهها بر روی هم رفته، adposition میگویند. اصطلاح «حرف اضافه» نه توصیف دقیقی از کارکرد دستوری preposition است، نه میتوان با الگوگیری از آن، برای دیگر گونهها برابری هماهنگ ساخت. «پیشنهشت» برابری مناسب برای preposition است و به پیروی از الگوی آن میتوان postposition را «پسنهشت»، circumposition را «پیرانهشت» و adposition را «برنهشت» نامید. اما پذیراندن نیاز به جایگزینی «حرف اضافه» با «پیشنهشت» و جا انداختن آن آسان نیست. مخاطبی که با زبانشناسی آشنا نیست و از چرایی پدید آمدن «پیشنهشت» آگاهی ندارد، ممکن است به کار بردن آن را به غربزدگی، عربیستیزی، افراطیگری، سرهگرایی و مانند آن ربط دهد؛ در حالی که به راستی، چونین نیست.
زبان عربی برای سدههای بسیاری تنها زبان خارجی مورد آموزش در ایران بوده و همه چیز، از اصطلاحهای فنی تا شیوهی توصیف و نگرش به ساختار زبان، زیر سایهی آن سنگینی میکند. این در حالیست که هم زبان فارسی، هم زبانهای خارجی پُرخواستار در ایران از جمله انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، روسی و اسپانیایی، زبانهایی هندواروپایی بوده و از بنیان، با زبان عربی تفاوت دارند. نمیتوان با تکیه بر اصطلاحهایی که در اصل، ویژهی صرف و نحو زبان عربیست گسترهی پهناور و رنگارنگ زبانهای جهان را به فارسیزبان شناساند. دامنهی کمبودها تا جاییست که حتی برای شرح خود زبان فارسی نیاز به واژهسازیست. همان طور که نشان داده شد، دستور سنتی اصطلاحی برای جدا نامیدن «از»، «را» و «مر را» ندارد. یا به عنوان نمونهای دیگر، حرف اضافهی e فارسی که همتای of انگلیسی و de فرانسوی و اسپانیاییست، در دستور زبان رایج فارسی، «حرف اضافه» شناخته نمیشود: فرهنگستان محترم آن را «کسرهی اضافه» و نویسندگان کتابهای دبیرستانی آن را «نقشنمای اضافه» مینامند.
از دیگر نکتههایی که شایان ذکر است، پرهیز از به کار بردن آن دسته از اصطلاحهای دستور زبان عربیست که:
- برابر فارسی دارد: «گذشته» به جای «ماضی»، «آینده» به جای «مستقبل»، …
- میتوان برابری گویاتر برای آن ساخت: «گزارشی» به جای «اخباری»، «پیشین» به جای «بعید»، …
جدول زیر مهمترین اصطلاحهایی را نشان میدهد که نگارنده آنها را در نوشتن دستور فعل فارسی و همچونین، دستور زبانهای آلمانی، اسپانیایی، فرانسوی و ایتالیایی به کار میبرد.
فارسی | انگلیسی |
---|---|
استمراری | progressive continuous |
التزامی | subjunctive |
امری | imperative |
باب | voice |
بن | stem |
بن حال | present stem |
بن گذشته | past stem |
پایانه | ending |
حالت | case |
حالت ازی | ablative case |
حالت بایی | instrumental case |
حالت بهای | dative case |
حالت دری | locative case |
حالت رایی | accusative case |
حالت ندایی | vocative case |
حالت نهادی | nominative case |
حالت وابسته | genitive case |
ریخت | form |
سببی | causative |
صفت دارندگی | possessive adjective |
گذرا | transitive |
گذشتهی پیشین | past perfect pluperfect |
گزارشی | indicative |
ماده | participle |
مادهی حال | present participle |
مادهی گذشته | past participle |
مادینه | feminine |
مجهول | passive |
معلوم | active |
ناتمام | imperfect |
ناگذر | intransitive |
نرینه | masculine |
نمود | aspect |
همخوان | consonant |
واکه | vowel |
وجه | mood |
جنس دستوری
برای بیان جنس دستوری، اصطلاحهای «مذکر» و «مؤنث» به کار میروند اما این دو واژه مفهوم «جنس» را به ذهن فارسیزبان نمیرسانند و نگارنده پیشنهاد میدهد واژههای «نرینه» و «مادینه» به جای آنها به کار روند. «نرینه» و «مادینه» برخاسته از واژههای آشنای «نر» و «ماده» بوده و مفهوم جنس را به روشنی منتقل میکنند. «نری» و «مادگی» دو نمونهی دیگر از واژههایی هستند که از «نر» و «ماده» ریشه گرفتهاند و در دنیای فناوری رایجاند: کابل دو سر مادگی، سوکت نری پاور، ... «نرینه» و «مادینه» واژگانی نوساز نیستند. با نگاه به لغتنامهی دهخدا میتوان نمونههایی از کاربرد آنها را در ادبیات فارسی یافت:
- با خدای عزوجل نذر کرده بود و گفته بود که اگر مرا فرزندی نرینه باشد آن را قربان گردانم (تاریخ بلعمی)
- از تبار مردآویز وشمگیر کس نماندهاست نرینه (تاریخ بیهقی)
- به درستی که من نهادم آن را مادینه و خدای داناتر است به آنچه نهاد و نیست نرینه چون مادینه (تفسیر ابوالفتوح)
گذرا و ناگذر
«لازم» نامیدن فعلی که مفعول لازم ندارد از گویایی به دور است. افزون بر این، برخی فعلهای فارسی از جمله «شکستن» و «پختن»، میتوانند هم لازم و هم متعدی باشند و برای توصیف آنها نیاز به اصطلاحی جدید و هماهنگ است. در انگلیسی، به این گونه فعلها ditransitive میگویند. اصطلاحهای «گذرا» و «ناگذر» در کتابهای دستور زبان فارسی دبیرستان به کار میروند و برای نسل جدید، جای اصطلاحهای قدیمی «لازم» و «متعدی» را گرفتهاند. زبان فارسی، همچون انگلیسی و فرانسوی، زبانی هندواروپاییست و با پسوند و پیشوند واژهسازی میکند. بدین ترتیب، بر مبنای الگوی واژهسازی «گذرا» (transitive) و «ناگذر» (intransitive)، برای ditransitive و transitivity برابرهای «دوگذرا» و «گذرایی» ساخته شده و هر دو، در کتابهای دبیرستان به کار میروند.
گذشتهی پیشین
برای توصیف نمود فعل «رفته بود»، اصطلاح «گذشتهی پیشین» گویاتر از «گذشتهی بعید» است زیرا این نمود بیانگر رخ دادن فعلی «پیش» از فعلی دیگر است. برای نمونه، در جملهی «وقتی به خانه آمدم، پدرم رفته بود»، عمل «رفتن» پیش از عمل «آمدن» رخ دادهاست. «پیشین» نامیدن این نمود پیشنهاد نگارنده نیست. شادروان دکتر پرویز ناتل خانلری در کتاب مرجع و ارزشمند «تاریخ زبان فارسی» این اصطلاح را به اصطلاحهای قدیمیتر ترجیح دادهاند.
صفت دارندگی
در زبان فارسی، «ملکی» معنای «مربوط به ملک» را میرساند و «ملک» نیز معنای خانه، مسکن و مانند آن را. برای نمونه، «این ملک فروشی نیست». واژهی «ملکی» در «صفت ملکی»، مفهوم «مربوط به داشتن، دارا بودن» را به ذهن فارسیزبان نمیآورد. در حال حاضر، اصطلاح «پسوند دارندگی» برای توصیف آن دسته از پسوندها که مفهوم «داشتن، دارا بودن» را میرسانند، به کار میرود (مانند پسوند «مند» در «دانشمند»). پیشنهاد نگارنده این است که «صفت دارندگی» و «ضمیر دارندگی» جایگزین اصطلاحهای ناگویای «صفت ملکی» و «ضمیر ملکی» گردند.
واکه و همخوان
«واکه» و «همخوان» اصطلاحهایی آشنا برای اهالی زبانشناسی بوده و در کتابهای مرجعی چون «آواشناسی زبان فارسی» از دکتر یدالله ثمره، جایگزین اصطلاحهای سنتی گشتهاند. اصطلاحهای «مصوت» و «صامت» و همچونین، «حرف صدادار» و «حرف بیصدا» هیچکدام مناسب نیستند. نمیتوان گفت «س» صدا ندارد و صامت است. «س» از خود صدا دارد و از آنجا که به هنگام خوانده شدن، همراه واکه میآید، نام «همخوان» (consonant) را بر روی آن گذاشتهاند.
حالتهای دستوری
این نوشتار را ببینید: نامگذاری حالتهای دستوری