به زبان ساده، حالت دستوری یک واژه، نقش دستوری واژه را در جملهای که در آن به کار رفته نشان میدهد. به حالت دستوری در زبان انگلیسی grammatical case میگویند. واژههایی که حالت دستوری میگیرند از زبانی به زبان دیگر متفاوت است اما به طور معمول، اسم، صفت و ضمیر را در بر میگیرد. به مثال زیر از فارسی باستان توجه کنید:
Baga vazraka Auramazdâ hya imâm bûmim adâ خدای بزرگ است اهورامزدا که این بوم را آفرید |
در این جمله، اسم bûmi (بوم، زمین) و صفت اشارهی ima (این) در حالتی صرف گشتهاند که نشانگر مفعول مستقیم جمله است. به سخن دیگر، اسم bûmi هنگامی که مفعول مستقیم جمله باشد، به ریخت bûmim صرف میگردد. صفت اشارهی ima نیز، برای هماهنگ شدن با جنس، شمار و حالت bûmim، به ریخت imâm در میآید.
حالت دستوری شمار معینی ندارد. در زبانهای هندواروپایی تا هشت حالت دستوری دیده میشود. برای نمونه، زبان آلمانی چهار حالت، روسی شش حالت، ارمنی هفت حالت و سانسکریت هشت حالت دارد. متأسفانه، نامگذاری درست و یکدستی برای حالتهای دستوری در زبان فارسی وجود ندارد. از زبان آلمانی به عنوان نمونه استفاده میگردد زیرا آشناترین زبانیست که حالت دستوری دارد. برای ترجمهی حالت Akkusativ آلمانی، از اصطلاح «مفعول مستقیم» یا «مفعول بیواسطه» و برای ترجمهی حالت Dativ آلمانی، از اصطلاح «مفعول غیرمستقیم» یا «مفعول باواسطه» استفاده میشود. این نوع ترجمه شاید به کار زبان آلمانی بیاید اما مناسب بسیاری از زبانهای دیگر نیست. همان طور که ذکر شد، در زبانهای هندواروپایی، حالتهای دستوری بیشتری وجود دارد. برای نمونه، حالت Ablative هم از نوع مفعول غیرمستقیم است. در برخی زبانها از جمله لاتین و ارمنی، هر دو حالت Ablative و Dative وجود دارد و روشن است که هر دو را نمیتوان «مفعول غیرمستقیم» ترجمه کرد.
با وجود از میان رفتن دستگاه صرفی فارسی باستان، همهی حالتهای دستوری همچونان در زبان فارسی حضور دارند. تفاوت در این است که به جای صرف کردن از نشانهگذاری برای مشخص کردن حالتهای دستوری استفاده میشود. برای نمونه، به جای صرف اسم در حالت Dative، با استفاده از حرف «به» نشان داده میشود که اسم در این حالت دستوریست. یا با استفاده از حرف «از» حالت Ablative نشانهگذاری میشود. این ویژگی به زبان فارسی اجازه میدهد تا همچون گذشته، چیدمان واژگانی آزاد (free word order) داشته باشد. بسیاری از زبانهایی که در آنها اسم صرف نمیشود، این توانایی را ندارند. برای نمونه، در زبان انگلیسی اگر در جملهی:
The dog bit the girl سگ دختر را گاز گرفت |
the dog را به آخر و the girl را به اول جمله ببریم، معنای جمله کاملا تغییر میکند:
The girl bit the dog دختر سگ را گاز گرفت |
دلیلش آن است که در زبان انگلیسی مفعول نشانهگذاری نمیشود. اما در زبان فارسی، «را» نشانهی مفعول مستقیم است و میتوان چیدمان جمله را بدون ایجاد تغییر در معنا، به هر شکل ممکنی تغییر داد:
- سگ دختر را گاز گرفت
- سگ گاز گرفت دختر را
- دختر را سگ گاز گرفت
- دختر را گاز گرفت سگ
- گاز گرفت سگ دختر را
- گاز گرفت دختر را سگ
این ویژگی نه تنها در شعر، که در زبان روزمره نیز کاربرد دارد. از جمله، برای مشخص کردن واژهای که تأکید بیشتری بر روی آن است. با توجه به این ویژگی زبان فارسی، پیشنهاد نگارنده این است که حالتهای دستوری بر اساس نشانگری که در زبان فارسی دارند، نامگذاری گردند. به این ترتیب، همهی هشت حالت صرفی زبانهای هندواروپایی را میتوان با برابرهایی یکدست و گویا بیان کرد:
نام انگلیسی | نام فارسی | نشانه |
---|---|---|
Ablative case | حالت ازی | از (az) |
Accusative case | حالت رایی | را (râ) |
Dative case | حالت بهای | به (be) |
Genitive case | حالت وابسته | (e) در دستور رایج به آن «کسرهی اضافه» یا «نقشنمای اضافه» میگویند |
Instrumental case | حالت بایی | با (bâ) |
Locative case | حالت دری | در (dar) |
Nominative case | حالت نهادی | حالت پیشفرض اسم بوده و نشانهای ندارد |
Vocative case | حالت ندایی | پسوند « ا » (â-) مانند «خدایا، سعدیا، صنما» |
به نمونهی زیر از زبان روسی توجه کنید. حالتهای رایی و بایی با صرف اسم بیان گشتهاند. زبانآموز روسی ناچار است برای هر اسم همهی ریختهای صرفی آن را بیاموزد.
- Я
من - написал
نوشتم - письмо
نامه را - пером
با قلم
زبان فارسی همین کار را بدون صرف اسم و با کمک حرفهای اضافه انجام میدهد. این نکتهایست که از چشم دستورنویسان ایرانی به دور مانده و اشارهای به وجود حالت دستوری در زبان فارسی نمیکنند اما نگارنده بر این باور است همهی حالتهای دستوری فارسی باستان همچونان در زبان فارسی وجود دارد. تنها تفاوت در این است که نشانهگذاری جایگزین صرف گردیدهاست. بهترین گواه، وجود چیدمان واژگانی آزاد در زبان فارسیست.