زمان حال خواستاری برای سخن گفتن از خواسته و آرزو در زمان حال یا آینده به کار میرود. نام انگلیسی آن present optative است. اصطلاح رایج برای این وجه، «تمنایی» و «دعایی» است اما نگارنده «خواستاری» را مناسبتر میداند زیرا این وجه صرفا برای بیان تمنا یا صرفا برای بیان دعا به کار نمیرود. اصطلاح «خواستاری» بازهی معنایی بیشتری را در بر میگیرد.
روش ساخت
زمان حال خواستاری بر پایهی الگوی زیر ساخته میشود:
صرف مثبت
من | روام | ما | رویم |
---|---|---|---|
تو | روی | شما | روید |
او | رواد | ایشان | رواند |
من | کار کنام | ما | کار کنیم |
---|---|---|---|
تو | کار کنی | شما | کار کنید |
او | کار کناد | ایشان | کار کناند |
صرف منفی
ریخت منفی زمان حال خواستاری با افزودن «مه» (ma) پیش از بن حال ساخته میشود. در نگارش رایج، «مه» پیوسته به بن حال نوشته میشود:
من | مروام | ما | مرویم |
---|---|---|---|
تو | مروی | شما | مروید |
او | مرواد | ایشان | مرواند |
من | کار مکنام | ما | کار مکنیم |
---|---|---|---|
تو | کار مکنی | شما | کار مکنید |
او | کار مکناد | ایشان | کار مکناند |
فعل «بودن»
بن حال فعل «بودن» در اصل bav است که امروزه bov تلفظ میشود اما در زمان حال خواستاری، به همان ریخت کهن تلفظ میگردد.
من | بوم bavâm |
ما | بویم bavîm |
---|---|---|---|
تو | بوی bavî |
شما | بوید bavîd |
او | بواد bavâd |
ایشان | بواند bavând |
وجه خواستاری بیشتر در سومشخص مفرد کاربرد دارد. در پی کاهش واجی واکه-همخوان-واکه، ریخت صرفی «بواد» (bavâd) که پرکاربردتر از ریختهای صرفی دیگر است، به ریخت «باد» (bâd) در آمده: مبارک باد، تسلیت باد، خجسته باد. به همین سان، «مبواد» (mabavâd) که ریخت منفی سومشخص مفرد است، کاهش واجی پذیرفته و «مباد» (mabâd) گشته.
من | مبوم mabavâm |
ما | مبویم mabavîm |
---|---|---|---|
تو | مبوی mabavî |
شما | مبوید mabavîd |
او | مبواد mabavâd |
ایشان | مبواند mabavând |
زمان حال خواستاری به شیوههای دیگری نیز پیشینه دارد. یکی از این شیوهها افزودن «ا» (â) به پایان ریختهای صرفی است. برای نمونه، «بادا» به جای «باد» و «مبادا» به جای «مبادا».
ریخت تأکیدی
با افزودن پیشوند «ب» به بن حال، ریختی به دست میآید که معمولا تأکید را میرساند:
- خدایش بیامرزاد (ب + آمرزاد)
- همیشه بماناد جاوید و شاد (ب + ماناد)
نمونه
- دست مریزاد
- جاودان شاد زیاد و به همه کام رساد --- پشت و یاریگر او باد همیشه یزدان
(زیستن ← زی ← زیاد) (رسیدن ← رس ← رساد) (بودن ← بَوْ ← بَواد ← باد) - جهان بی روی تو هرگز مبینام --- که بی تو رونق این خاندان نیست
- ز خونش بپیچید هم دشمنش --- به مینو رساناد یزدان تنش
- بنازیم دستی که انگور چید --- مریزاد پایی که در هم فشرد
- روان تو دارنده روشن کناد --- خرد پیش جان تو جوشن کناد
- خدای جز به توام کام دل روا مکناد --- به جز هوای تو با جانم آشنا مکناد
- ساقیا آمدن عید، مبارک بادت --- وان مواعید که کردی، مرواد از یادت
- بخت نیکت به منتهای امید --- برساناد و چشم بد مرساد
- آزار تو راه ما مگیراد --- ما را به گناه ما مگیراد
- خدای عز و جل مستجاب گرداناد --- به خیر دعوت مسعود سعد بن سلمان
- تن که تو را خوار کرد چون که نگوییش --- خوش مخوراد آن عدو که کرد مرا خوار