فعل از دید ساختاری، در یکی از دو گروه ساده یا مرکب جای میگیرد. فعل ساده تنها یک بخش دارد و آن مصدر است. مانند: «داشتن، گرفتن، خوردن». فعل مرکب افزون بر مصدر، دارای واژههاییست که بر روی هم معنای فعل را میسازند. مصدر همواره آخرین بخش فعل مرکب است. جدول زیر نمونههایی از فعل مرکب را نشان میدهد.
با قید یا حرف اضافه |
|
---|---|
با اسم یا صفت |
|
با هر ترکیبی از واژهها |
|
پیشفعل
به واژه یا واژههایی که پیش از مصدر فعل مرکب میآیند، پیشفعل میگویند. بنا بر این، پیشفعل میتواند یک واژه یا بیشتر باشد.
فعل مرکب | پیشفعل |
---|---|
دوست داشتن | دوست |
بر داشتن | بر |
دست بر داشتن | دست بر |
به دست آوردن | به دست |
هنگام صرف فعل، پیشفعل کنار نشسته و عنصرهای صرفی به بخش فعلی افزوده میگردند:
بازی کردن |
|
---|---|
بر داشتن |
|
دست بر داشتن |
|
به دست آوردن |
|
فعل پیشوندی
فعلهای مرکبی که با قید یا حرف اضافه ساخته میشوند را معمولا در گروهی جداگانه به نام «فعل پیشوندی» جای میدهند اما این نامگذاری مناسب نیست زیرا قید و حرف اضافه از گونههای «پیشوند» نیستند. پیشوند از دید دانش زبانشناسی، واژک وابسته (bound morpheme) است و تنها به کار نمیرود. قید و حرف اضافه، واژک آزاد (free morpheme) هستند. آزاد بودن این واژهها را میتوان به هنگام صرف فعل مشاهده کرد. برای نمونه در «فرا میگیرد»، اگر «فرا» پیشوند میبود باید به ریخت «میفراگیرد» صرف میگشت.
شیوهی نگارش
نکتهی دیگری که پیرامون این دسته از فعلهای مرکب وجود دارد این است که همانند دیگر گونههای فعل مرکب، بخش پیشفعل آنها را باید جدا از بخش فعلی نوشت. سرهمنویسی تنها هنگامی درست است که از آنها، اسم یا صفت مشتق شده باشد. به مصرع زیر از حافظ توجه کنید:
ای صبا گر به جوانان چمن باز رسی
فعل «باز رسی» معنایی متفاوت از اسم «بازرسی» دارد و سرهمنویسی آن درست نیست. نمونهای دیگر:
- از بیت زیر چه نکتهای را میتوان در یافت؟
- دریافت این نکته چه تأثیری بر روی شما گذاشتهاست؟
در جملهی نخست، با مفهوم «فعل» و در جملهی دوم، با مفهوم «اسم» سر و کار داریم. در نگارش رایج فارسی، هر دو به صورت «دریافت» نوشته میشوند که با توجه به توضیحات دادهشده، شیوهی درستی نیست. چند نمونهی دیگر از شیوهی درست نگارش این دسته از فعلهای مرکب:
- جرس فریاد میدارد که بر بندید محملها (بر بستن)
- ز روی دوست دل دشمنان چه در یابد (در یافتن)
- دل عالمی بسوزی چو عذار بر فروزی (بر فروختن)
- عنقا شکار کس نشود، دام باز چین (باز چیدن)
- در بزم دور یک دو قدح در کش و برو (در کشیدن)
- ساقیا بر خیز و در ده جام را (بر خاستن، در دادن)
بنا بر این، پیشفعل همهی گونههای فعل مرکب باید جدا از بخش فعلی نوشته شوند. به چند نمونه از فعلهای مرکب از مصدر «گرفتن» توجه کنید:
یاد گرفتن | درسهایش را خوب یاد گرفت |
---|---|
فرا گرفتن | آب همه جا را فرا گرفت |
پیش گرفتن | مسیر اصفهان را پیش گرفت |
پس گرفتن | کتابش را از او پس گرفت |
در گرفتن | جنگی در گرفت |
بر گرفتن | به دهان بر گرفت و زود پرید |