نوشتن فارسی به الفبای لاتین کاربردهای گوناگونی دارد:
- در نوشتن نامه و پیام الکترونیکی
- در آموزش زبان فارسی به خارجیان
- در کتابهای تخصصی زبانشناسی و ادبیات
- در واژهنامههای فارسی برای نشان دادن تلفظ دقیق
- در کتابهایی که پیرامون گویشهای محلی و زبانهای ایرانی هستند
- در نقشهها، تابلوهای راهنمایی و رانندگی، پلاک خیابانها و کوچهها
- بر روی سردر مغازهها، فروشگاهها، بانکها و ...
- در نوشتن نام تجاری کالاها و ...
- در نامگذاری فایلها و پوشههای رایانه، تلفن همراه و ...
- در نشانی سایتهای اینترنتی
- در رسانهها برای نوشتن نام فیلم، شو، آهنگ و ...
- و موردهای دیگر
با وجود این همه کاربرد، هیچ الگوی رسمیای برای لاتیننویسی زبان فارسی تعریف نشده و هرکس به زعم و سلیقهی خود فارسی را به الفبای لاتین مینویسد. برای نمونه، صدای u در «کوشش» را میتوان به چند شکل دید: koushesh kooshesh kushesh و حتی koshesh. یا مثالهای معروفتری چون Googoosh (گوگوش)، Behrouz (بهروز)، Norouz (نوروز).
زبانهای عربی، چینی، ژاپنی، روسی و یونانی که به خطی غیر لاتین نوشته میشوند، یک الفبای لاتین رسمی و استاندارد نیز دارند که از آن برای مقصودهای گوناگون استفاده میکنند. ظاهرا، تنها زبان فارسیست که خط لاتین استانداردی ندارد. چه خوب میشود اگر همه، فارسی را به یک شکل به لاتین بنویسند و دیگر شاهد این همه ناهماهنگی و بینظمی در نوشتهها نباشیم.
ویژگیهای خط لاتین
خط فارسی از نوع ابجد است و با الفبا تفاوت دارد. در خط ابجدی، تنها برای همخوانها (بیصداها) حرف وجود دارد و واکهها (صدادارها) یا نوشته نمیشوند یا با یکی از همخوانها نشان داده میشوند. برای مثال، حرف «و» نشانگر صدای v است اما از آن، برای نشان دادن صدای u (روز)، o (تو) و ow (موز) نیز استفاده میگردد. برای نمونه، «نوروز» را در حقیقت، به صورت nvrvz مینویسیم اما یاد میگیریم که آن را nowruz بخوانیم. یا «ببر» (bbr) را بسته به متنی که در آن به کار رفته، میتوان babr یا bebar یا bebor خواند. البته، حرکتهای زیر و زبر و پیش (فتحه، کسره، ضمه) برای مشخص کردن برخی از واکهها وجود دارد اما آنها نشانه هستند و نه حرف الفبا. به همین دلیل است که در کتابت معمولی به کار نمیروند.
الگوی پایه
در این الگو، تنها â و ow ممکن است ناآشنا باشد. کاستیهایی در این الگو و الگوهای مشابه آن وجود دارد اما اگر همین الگو هم فراگیر بشود، فارسی خط لاتینی مناسب و یکدستی خواهد داشت و دیگر شاهد آشفتهنویسی نخواهیم بود.
حرف | نمونه |
---|---|
a - |
asb اسب |
â آ |
âb آب |
b ب |
babr ببر |
ch چ |
chub چوب |
d د |
dust دوست |
e - |
esm اسم |
f ف |
fekr فکر |
gh غ ق |
ghâr غار |
g گ |
gol گل |
h ح ه |
haft هفت |
i - |
bist بیست |
j ج |
jang جنگ |
kh خ |
khub خوب |
k ک |
ketâb کتاب |
l ل |
lebâs لباس |
m م |
mâdar مادر |
n ن |
nâme نامه |
o - |
omid امید |
ow - |
howle حوله |
p پ |
pâ پا |
r ر |
rang رنگ |
s س |
sefid سفید |
sh ش |
shir شیر |
t ت ط |
tasallot تسلط |
u - |
kuh کوه |
v و |
varzesh ورزش |
y ی |
yek meydân یک میدان |
zh ژ |
zhâle ژاله |
z ذ ز ض ظ |
zur زور |
' ء ع |
ma'ni معنی shey' شیء |
حال، به بررسی کاستیها میپردازیم:
استفاده از ترکیبهای دوحرفی
استفاده از دو حرف برای نشان دادن صدای واحد، خطاپذیر است زیرا همنشینیشان همواره به معنای جفت بودنشان نیست. برای مثال، در mazhab (مذهب) حرفهای «z» و «h» مستقل از یکدیگرند و نشانگر صدای «ژ» نیستند. یا به عنوان مثالی دیگر، حرفهای «s» و «h» در tashil (تسهیل) که صدای «ش» نمیدهند. از میان ترکیبهای دوحرفی (ch - gh - kh - sh - zh)، تنها ch مشکلی ندارد و آن هم به این دلیل است که حرف «c» به تنهایی صدایی را نشان نمیدهد.
در نظر نگرفتن حرفی برای همزه و عین
در زبان فارسی، «ع» همانند «ء» (همزه) تلفظ میگردد. درست همان طور که مثلا، «ط» مانند «ت» تلفظ میگردد. معمولا، از آپوستروف برای نشان دادن صدای همزه استفاده میگردد اما مشکل اینجاست که آپوستروف حرف الفبا نیست بلکه نشانهایست برای مشخص کردن ادغام یا کوتاهشدگی واژهها. چند نمونه از کاربرد آپوستروف در زبانهای مختلف:
زبان | نمونه |
---|---|
انگلیسی | she's (she + is) can't (can + not) I've (I have) |
فرانسوی | l'arbre (le + arbre) c'est (ce + est) |
ایتالیایی | l'ora (la + ora) po' (poco) |
آلمانی | geht's (geht + es) |
همزه یک صداست و مانند دیگر صداهای زبان فارسی، باید با حرف الفبا نشان داده بشود، نه با علامت.
در نظر نگرفتن نشانهای برای ادغام
روشن است که نمیتوان از آپوستروف هم برای نشان دادن ادغام، هم برای نشان دادن صدای همزه استفاده کرد. آپوستروف باید مختص همان کاربردی باشد که در دیگر زبانها دارد. چند نمونه:
واژهها | ادغام | لاتیننوشت |
---|---|---|
زیبا + است | زیباست | zibâ'st |
که + او | کو | k'u |
که + آن | کان | k'ân |
از + این | زین | z'in |
از + او | زو | z'u |
کی + است | کیست | ki'st |
چی + است | چیست | chi'st |
عدم توجه به املای تاریخی برخی از واژهها
تفاوت نگذاشتن میان «خو» در «خواستن، خویش، خوان، ...» و «خ» در «خاستن، خیش، خان ...» منجر به خطا میگردد. برای نمونه، نوشتن «خواستن» به صورت khâstan صحیح نیست زیرا املای لاتین آن را با «خاستن» یکی میکند.
در گذشته، حرف «و» در «خو» تلفظ میشدهاست و برای همین «خواستن خویش، ...» را به این شکل مینوشتهاند. این صدا در فارسی میانه و فارسی باستان نیز وجود دارد و هنوز هم، در بسیاری از زبانها و گویشهای محلی شنیده میگردد.
الگوی بهینه
در محیط دانشگاهی و کتابهای تخصصی زبانشناسی، همهی همخوانهای زبان فارسی با تکحرف نشان داده میشوند:
صدا | دوحرفی | تکحرفی |
---|---|---|
چ | ch | č |
خ | kh | x |
ژ | zh | ž |
ش | sh | š |
غ | gh | q یا ɣ |
واکهی ā
در زبانشناسی رسم است که کشیدگی واکهها را با حرکت ماکرون (macron) نشان بدهند. ماکرون شبیه یک خط صاف است و در بالای واکهها قرار میگیرد: ā ē ī ō ū. اما این حرکت در زبانهایی که به خط لاتین نوشته میشوند رایج نیست و بیشتر، کاربرد زبانشناختی دارد. بنده به جای آن، حرکت سیرکونفلکس (به فرانسوی: circonflexe؛ انگلیسی: circumflex) را پیشنهاد میدهم که در زبانهای گوناگونی از جمله زبان فرانسوی، برای نشان دادن کشیدگی واکه، به کار میرود. در الفبای لاتینی که برای نوشتن زبان کردی کرمانجی به کار میرود نیز، از حرکت سیرکونفلکس برای نشان دادن واکههای کشیده استفاده میگردد.
در فارسی رسمی ایران، واکههای â و i و u واکههای کشیده به حساب میآیند. در اصل، باید i و u را هم با سیرکونفلکس و به صورت î و û نوشت اما چون شکل کوتاه آنها در لهجهی معیار ایران وجود ندارد، میتوان از آن صرف نظر کرد.
«خو»
در برخی منابع زبانشناسی، صدای «خو» را با xv یا xw نشان میدهند که هیچکدام مناسب کتابت معمول نیست. بنده در این سایت، از جمله در برنامهی صرف فعلهای فارسی، «خو» را به صورت khw مینویسم. اگر بنا به استفاده از تکحرف باشد، «خو» را باید به صورت xw نوشت. چند نمونه:
واژه | با دوحرفیها | با تکحرفیها |
---|---|---|
خواستن | khwâstan | xwâstan |
خوابیدن | khwâbidan | xwâbidan |
خواهر | khwâhar | xwâhar |
خواهش | khwâhesh | xwâheš |
میخواهم | mikhwâham | mixwâham |
همزه
متأسفانه، حتی در محیط دانشگاهی نیز فکری برای نشان دادن صدای همزه نشده و از علامت آپوستروف یا علامت آوانگاری ʔ استفاده میگردد. پیشنهاد بنده حرف ø است و از آن استفاده میکنم. نمونه:
فارسی | لاتین |
---|---|
سعدی | Saødi |
بلعیدن | baløidan |
مسئله | masøale |
معنی | maøni |
مایع | mâyeø |
شیء | sheyø |
در زبان فارسی، واکهها در آغاز هجا با همزه تلفظ میگردند. این موضوع، ارتباطی با زبان عربی ندارد و از ویژگیهای طبیعی زبان فارسیست و در زبانهای دیگری نیز، از جمله زبان آلمانی، وجود دارد. برای نمونه، واژهی آرد در اصل، ئارد تلفظ میگردد و به هنگام هجاشماری، چهار صدا به حساب میآید. الگوی هجایی آرد به این صورت است: همخوان-واکه-همخوان-همخوان.
هنگامی که همزه یا عین میان دو واکه قرار میگیرد، نیازی به نوشتن آن نیست. برای نمونه، در واژهی جامعه، نیازی نیست آن را به صورت jâmeøe بنویسیم. در زبان فارسی، هر هجا تنها یک واکه دارد و واکههای کنار هم، در هجاهای جداگانه جای میگیرند. هجاهای واژهی «جامعه» از این قرارند: jâ-me-øe. هجای آخر با همزه و واکهی e آغاز میگردد و بنا بر اصل آواشناسی زبان فارسی، واکهی آغاز هجا به طور طبیعی با همزه تلفظ میگردد. پس، میتوان آن را به صورت jâmee نوشت که به هجاهای jâ-me-e شکسته شده و تلفظی همانند jâ-me-øe دارد. چند نمونهی دیگر:
واژه | نگارش لاتین | هجاها | تلفظ |
---|---|---|---|
طبیعت | tabiat | ta-bi-at | ta-bi-øat |
رئیس | rais | ra-is | ra-øis |
باعث | bâes | bâ-es | bâ-øes |
دائم | dâem | dâ-em | dâ-øem |
سؤال | soâl | so-âl | so-øâl |
حرف «ق»
اگرچه در گویش معیار، «ق» مانند «غ» تلفظ میگردد اما در بسیاری از گویشها، از جمله گویش یزدی و گویشهای فارسی در افغانستان و تاجیکستان، این دو همچونان متفاوت تلفظ میگردند. در برخی از الگوهای لاتین پیشنهادی برای فارسی و حتی برخی از کتابهای دانشگاهی از q برای نشان دادن صدای «غ» و «ق» استفاده گردیده. این کار درست نیست. q مختص صدای «ق» است. استفاده از q برای «ق» و gh برای «غ» در نوشتن نام کشورهای قطر (Qatar)، عراق (Iraq) و افغانستان (Afghanistan) مشهود است.
در بسیاری از کتابهای زبانشناسی از حرف ɣ یونانی برای نشان دادن صدای «غ» استفاده میگردد. مخلوط کردن الفبای یونانی با لاتین پسندیده نیست. پیشنهاد بنده برای «غ» حرف ğ است که هم بر پایهی لاتین است، هم با تکحرفهای č و š و ž هماهنگی دارد. هرگاه نیاز به تمایز صدای «ق» باشد، میتوان از q استفاده کرد.
جمعبندی
پیشنهاد بنده، استفاده از همان الگوی پایه است. با این تفاوت که:
- به جای علامت آپوستروف از حرف ø برای نشان دادن صدای همزه و عین استفاده شود.
- املای «خو» در کلماتی چون «خواهر» و «خواستن» حفظ و به صورت «khw» نوشته شود.
- از آپوستروف برای نشان دادن ادغام استفاده شود. همچونین، در مواقع لزوم میتوان از آن برای مشخص کردن جدا بودن دوحرفیها استفاده کرد. برای نمونه، هرجا نیاز به دقت باشد، mazhab را به صورت maz'hab نوشت.