پسوند «ی» (î) ریخت یکسانشدهی دو پسوند جداگانه است. در فارسی میانه، پسوند îh برای اسمسازی به کار میرفت و پسوند îk برای صفتسازی. هر دوی این پسوندها در فارسی امروز î گشتهاند و تنها در چند واژه میتوان ریختهای کهنشان را باز جست. به واژههای زیر که همگی از صفت «تار» گرفته شدهاند نگاه کنید.
فارسی میانه | رسته | فارسی نو |
---|---|---|
târ-îh | اسم | تاری (تار بودن: تاری دید) |
târ-îk | صفت | تاریک |
târ-îk-îh | اسم | تاریکی (تاریک بودن) |
داشتن پسوند جداگانه برای اسمسازی و صفتسازی این توان را به فارسی میانه میداد که از یک صفت تا سه واژه بسازد که با یکسانشدگی آنها در فارسی نو، این کار شدنی نیست و تنها یک واژه میتوان ساخت. از دست دادن پسوند îk به توان زبان فارسی آسیب زده (این نوشته را بخوانید: بازآوری پسوند -یک). برای نمونه، واژهی «زبانشناسی» به î پایان میگیرد و نمیتوان از آن صفت ساخت در حالی که اگر پسوند îk ریخت کهن خود را نگه داشته بود، میشد «زبانشناسیک» را ساخت. از دیگر نمونههای بازمانده، واژههای برآمده از قید «نزد» است.
فارسی میانه | رسته | فارسی نو |
---|---|---|
nazd-îk | صفت | نزدیک |
nazd-îk-îh | اسم | نزدیکی |
صفتگیری
پسوند «-ی» برای صفتگیری از واژههایی در رستههای دستوری گوناگون به کار میرود.
رسته | نمونه | برونداد |
---|---|---|
اسم | جنگ | جنگی |
بن گذشته | زیست | زیستی |
مادهی گذشته | ساخته | ساختگی |
بن حال | فروش | فروشی |
مصدر | ماندن | ماندنی |
قید | پایین | پایینی |
ضمیر | خود | خودی |
از افزودن پسوند «ی» به مصدر یک فعل، مادهی آیندهی معلوم آن به دست میآید.
مصدر | مادهی آیندهی معلوم |
---|---|
دیدن | دیدنی |
دوست داشتن | دوستداشتنی |
به یاد ماندن | بهیادماندنی |
باور کردن | باورکردنی |
اسمگیری
پسوند «-ی» برای اسمگیری از واژههایی در رستههای دستوری گوناگون به کار میرود.
رسته | نمونه | برونداد |
---|---|---|
صفت | سرد | سردی |
بن گذشته | کاست | کاستی |
مادهی گذشته | پوسیده | پوسیدگی |
بن حال | تاز (تاختن) | تازی |
قید | پشت | پشتی (که به آن پشت دهند) |
ضمیر | خویش | خویشی |
فعل صرفشده | بده | بدهی |
فرگشت پایانهی ag-
در فرگشت از فارسی میانه به نو، پایانهی ag- نخست با از دست دادن g- به a- و سپس، a- به e- دگرگون گشت. بنا بر این، پایانهی ag- فارسی میانه در فارسی امروز به ریخت e- در آمده.
فارسی میانه | فارسی نو |
---|---|
خانگ xânag | خانه xâne |
هفتگ haftag | هفته hafte |
اما نکتهای در این میان هست: هنگامی که ag- پسوند گرفته و دیگر در پایان واژه نبوده، g- خود را از دست نداده و بر جای مانده: خانگی، هفتگی. واژههایی که در فارسی میانه پیشینه ندارند، به طور معمول، تنها «î» میگیرند.
اسم | صفت |
---|---|
قهوه | قهوهای |
نقره | نقرهای |